هیچ کس مثل من تو رو دوست نداره
می دونی و اینو از چشام می خونی
یه حس سرد و پر درد
روز و شبای بی تو
من و دلی پر از غم
ثانیه های بی تو
تو هستی عشقم و جونم و تموم لحظه هام
تو امید بودنی و می خوام همیشه تو باشی باهام
قسمت من نمی شه دست تو رو بگیرم
دوست دارم واسه تو واسه خنده هات بمیرم
گاهی که دلم
به اندازهء تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است
مـــ-ن هنــوز تورا دارم
گر تا قیامت هم نیایی ! چشم انتظارت می نشینم
همیشه زنده می مونم با یاد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم اشکام چکید رو نامه هام دیگه تموم شد فرصتم
خاطره هام پیشت باشه تمام خاطرات خوش خدانگهدارت باشه